دستای کوچولوتو میشناسی دیگه
امروز پای کامپیوتر بودم که یه صدای خش خشی شنیدم برگشتم ببینم چیه؟؟؟
ذوق مرگ شدم دستای کوچولوی آیلینم بود که پروانه ی تشک بازیشو گرفته بود. وای مامان من قربون اون دستات برم.
دیگه جدیدا یکم دستاتو شناختیو یاد گرفتی زنجیر پستونکتو میکشی و در میاری. جغ جغتو میدم دستت میبری سمت دهنت.
میزارمت تو تاب برقی به عروسکاش دست میزنی. همینا واسه من خیلی شیرین و لذت بخشه فدات شم.
ازت ممنونم که این همه حس قشنگو به من هدیه میکنی.
ازت ممنونم که از وقتی اسمت تو زندگیم اومد یه دنیا انتظار شیرین به همراهش آورد.
انتظار فهمیدن جنسیتت. انتظار اومدنت. انتظار بغل کردنت شیر دادنت بوسیدنت خندیدنت
هنوز یه عالمه انتظار شیرین مونده انتظار حرف زدنت راه رفتنت ....
وای خدایا شکرت ازت خواهش میکنم قسمت همه این انتظارا باشه نه حسرت...
دستاتو میبوسم مامان
ببین چجوری نگاش میکنی آخ قربون چشات