آیلینآیلین، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 22 روز سن داره

گل همیشه بهارم آیلین

الا فدات بشم من

  خودم فدات بشم من که با این سن کمت انقد دختر مهربون و با محبتی هستی   ازمن یاد گرفتی جدیدا قربون صدقه میری مخصوصا عکسای مرسانارو که میبینی    یا وقتی میخوای خودشیرینی کنی و چیزی از آدم بخوای   انقد خوشگل میگی مامان الا فدات بشم من یا دربونت برم من..   میخوام بگیرم بخورمت دلم ضف میره انقد خوشگل میگی   عاشق دختر خاله هایی   از همه بیشترم مرسانا که با اسکایپ باهم حرف میزنین و چه عشقی میکنین   خوش به حالتون والا ما همسن شما بودیم خاک بازی میکردیم مادر.     پیشرفت تکنولوژیه دیگه   خلاصه تا لپ...
3 تير 1393

اینجانب خریفه

دست شما درد نکنه خانوم خانوما    بله اسم من بیچاررو خریفه صدا میکنی   ما نخوایم شما اسم مارو یاد بگیری باید کیو ببینیم؟؟؟   هرچی بهت میگم مامان جان ظظظظظریفه باز دودیقه بعد میگی خریفه   دوباره میگم بده بگو مامان اسم صدا نکن دوباره یه ساعت بعد میگی مامان خریفه..   گفتم جزو شیرین زبونیاتون اینجا تعریف کنم بعدا بخونی یکم به من خریفه بخندی     ...
3 تير 1393

روز پدر

  سلام دختر خوشگل مامان   امروز روز پدر بود   بابایی طبق معمول پای لپ تاپش کار میکرد که کادوشو براش آوردیم   بیشتر از اون تو ذوق کرده بودی و کلی با بابایی عکس انداختی اینم یکبش      عصری هم با خاله سمیه و عمو محمد رفتیم سر خاک آقاجون   اونجا مثل خانومای بزرگ و عاقل سر خاک آقاجون آب میریختی و انگشتتو مثل ما روی قبر میزاشتی مثلا فاتحه بخونی   شیرین خانوم منی دیگه آدم قبرستونم میره از دست تو میخنده                 ...
23 ارديبهشت 1393

نوروز 93

  سلام به دختر خوشگلم به همه دوستای خوبمون یه سلام با تاخیری بی سابقه   سال جدیدو تو خونه ی جدیدمون شروع کردیم   قبل از عید بود که جابه جا شدیم منم هم سرگرم اسباب کشی بودم هم اینترنت نداشتم   دختر عزیز مامان انقد بزرگ شدی و حرف میزنی که دیگه نمیشه برات فرهنگ لغات نوشت   اینم چندتا از عکسای عید امسال   این تاپ خوشگلم عیدی مامان جون به آیلین خانوم بود..           اینم عشق من و دختر خاله مرساناش که دیگه رفیق شیش شدن   و باهم دیگه تلفنی هم حرف میزنن!     &n...
16 ارديبهشت 1393

منم دوست دارم عشقم

  امروز برای اولین بار بدون اینکه بهت بگم یهو تو بغلم با اون لهن خوشگلت گفتی دوست دیرم   وای خدا دلم هری ریخت انقد احساساتی شدم و شک زده که دیدم همینجوری اشکام داره میاد   هیچ وقت اولین دوست دارم عزیزترینمو فراموش نمیکنم که خالصانه ترین دوست دارم دنیا بود   خدامو برای داشتنت خیلی شکر میکنم آیلینم   دیگه خدا چی به من میتونست بده خواستنی تر و قشنگ تر از تو   تو خود خوشبختی و سعادتی   منم دوست دارم روح من...     ...
10 بهمن 1392

تولد دوسالگی توت فرنگی مامان

  دوساله شدنت مبارک عزیز مامان.   ایشالله سالهای سال شاهد بزرگ شدن و خانوم شدن و خوشبختیت باشم عشق مامان.   امسال تولدت یکم خلوت تر برگزار شد و خانوادگی بود.   ولی تو خیلی خوشحال تر بودی و بیشتر میفهمیدی.   وایساده بودی وسط مجلس و با ذوق همرو نگاه میکردی دست میزدی   خونه رو که تزیین کردم هرکس میومد با ذوق تزییناتو با دست نشون میدادی بلند میگفتی اووووووووو   شمع تولدتم خودت فوت کردی چون از چند روز قبل با مامانی تمرین شمع فوت کردن میکردی.   مامان جون و عمو و عمه برات یه دوچرخه خوشگل خریده بودن که خودت کادوشو بازکردی   وقتی سوارش شدی تا یه ساعت پایین...
2 بهمن 1392

تولد دختر خاله جدیدم آنیسا خانوم

  بالاخره دختر خاله چهارمم متولد شد و الان 22 روزشه.   این دخترخاله هم مثل مرسانا غافلگیرمون کرد و یه هفته زودتر به دنیا اومد.   چهارشنبه 6 آذر ساعت یک و نیم بامداد عمه نرگس زنگ زد و گفت خاله سمیه صبح زایمان میکنه   انقد جاخوردم که حد نداره هیچ کار نکرده بودم. تا ساعت 3 تند تند کارامو میکردم و وسیله های تورو واسه ده روز جمع کردم. صبح ساعت 11راه افتادیم رفتیم بیمارستان آرش.   نی نی خاله سمیه خیلی خیلی ناز و ملوس بود. خدارو شکر هم نی نی هم مامانیش حالشون خوب بود.   فردا هم مرخص شدن و همه خونه خاله سمیه جمع بودیم.   جمع  4تا دخترخاله های شیطونم خیلی بامزه ب...
28 آذر 1392

منم دلم مثل تو تنگ میشه

  واسه چی؟   واسه اون نگاه با محبت وقشنگت موقع شیر خوردن   واسه او چشمای نازت که شیر میخوردی و واسه مامان چشمک میزدی   واسه یه ربع بدون ورجه وورجه و آروم بغلت کردن..   بله آیلین منم داره خانوم میشه و از شیر مادر جدا میشه    با اینکه تصمیم نداشتم تا قبل از دوسالگی اینکارو کنم ولی مجبور شدم به خاطر خودت اوایل 23ماهگی شروع کنم   که دیگه با شیر خودتو سیر نکنی و غذا و چیزای مقوی ترو بیشتر بخوری چون الان دیگه بزرگ شدی اونا برات لازم تر هستن تا شیر   آخه تقریبا یه هفته بود که مامانی هی غذا درست میکرد هی شما نمیخوردی و دور ریخته میشد   منم بالاخره با...
2 آذر 1392

جیگر مامان کیه? من

  سلام شکرپاره من   تقصیر خودته مامانی کم پیدا شده وای وای بسکه شیطون شدی نمیزاری آدم نفس بکشه چه برسه به وبلاگ نوشتن   خوب میخوام یکم از شیرین کاریای این روزات بگم     همه ی اعضای صورتو اسم میبریم نشون میدی   تازگیا دوباره نی نی شدی آب میریزی تو شیشه شیر میخوری   عاشق خمیر دندون و مسواکتی و هی میاری میدی دست من که رو مسواکت خمیر بزنم   یاد گرفتی وقتی گریه میکنی یا کسی دعوات میکنه میری تو اتاق و درو میبندی بعدم هی خودت میگی ماما ماما آخ منم که دلم غش میره نمیتونم نازتو نکشم   تلفن و مبایلو قشنگ میگیری دم گوشتو واضح میگی الوووووو سلام    ...
2 آذر 1392

عمو حامدم دوماد شد

  بله بالاخره عمو حامد آیلین خانومم دوماد شد و یه زنموی خوشگل برامون آورد.   پنج شنبه 92/07/25 که سالگرد ازدواج مامان بابا هم بود جشن نامزدی عمو حامد و زنمو ندا بود.   خداروشکر همه چیز خیلی خوب برگزار شد و همه خیلی خیلی خوشحال بودن مخصوصا عمو حامد!   قربون دختر خوشگلم برم که تو این جشن انقد مظلوم بودی و یه سر سوزن مامانو اذیت نکردی   همینجوری ساکت نشسته بودی کنار عروس و جمعیتو نگاه میکردی   برعکس این روزا که خیلی خیلی بدقلق و بد اخلاق و زورگو شدی   و اگه چیزی بخوای و بهت ندیم یا توجه نکنیم دمار از روزگارمون درمیاری و گریت دیگه بند نمیاد.   وای وای بزار از بد...
29 مهر 1392