اولین تولد رنگین کمون زندگیم
سلام دختر قشنگم دلم تنگ شده بود برات بنویسم. غیبتم یکم طولانی شد ولی همش درگیر خودت بودم نفس.
واسه تولدت سرم حسابی شلوغ بود.
خوب خانوم خانوما یک ساله شدی عسل مامان؟؟؟
این اولین سال عمرت بود که گذشت سالی که برای تو خاطره ای ازش تو ذهنت نمیمونه ولی برای من و بابایی یه دنیا خاطره ی شیرین به جا گذاشت که لبخند بنشونه رو لبامون...
یکسال از اومدنت تو زندگی مامان و بابا میگذره و من خوشحالم و میبالم به داشتنت میبالم به زندگیم با وجود فرشته ای مثل تو. تو قشنگترین و موندنی ترینو بهترین تصمیمی بودی که تا دنیا دنیاست از گرفتنش احساس شعف و شادی میکنم
با تمام وجودم برات آرزوی بهترینارو دارم بهترینایی که تو دوسشون داری دنیایی که تو بسازی هرچی که تو بهش بگی خوشبختی..
آرزویم این است که دلت خوش باشد
نرود لحظه ای از صورت ماهت لبخند
نشود غصه دمی نزدیکت
لحظه هایت همه زیبا باشند
از خدا میخواهم
که تورا سالم و خوشبخت بدارد همه عمر
و نباشی دلتنگ...
اینم جشن تولد رنگین کمونی عشق من به روایت تصویر و آیلین خانوم:
هنوز مهمونامون نیومدن و من تیپ زدم تو میز و شوکولوتا غرقم
مامانم کل خونه رو برام تزئینات قشنگ رنگین کمونی کرده بود
این خوشامد روی درب خونمون بود
اینا تزئینات سقف و پرده و دیوارها
این ریسه عکس یک ماهگی تا دوازده ماهگیم بود که مامانم نصفه عکس گرفته
اینم پایه گل بادکنکیمون
این دفتر یادبود تولدم بود که همه ی خاله جونا و عموها و مامان جون و عمه و بابا مامانم برام یادگاری های خوشگل نوشتن تا بزرگ شدم بخونم. خیلی خیلی قشنگ و خاطره انگیز شده این دفتر
اینم منو کیک تولدم که مامانم دوسش نداشت!
اینم دخترخاله مرسانا جونمه که یه گل خوشجل برام کادو آورده بود.
این ماشین خوشگلو مامان جون و عمو حامد و عمه آرزو برام خریدن که خیلی دوسش دارم..
ومیز شام:
سرویس چایی
نوشابه ها با لیبل رنگین کمونی و عکس خودم
سالاد الویه
سالاد ماکارونی
ژله های رنگین کمونی و آکواریوم
شام هم چلوکباب مهمون بابا!!!
تموم شد ببخشین اگه طولانی بود...