دندانپزشکی
این اولین باری بود که آیلین خانوم ما دندونپزشکی رو تجربه کرد
دندونای جلوت زرد شده بود و با مسواک زدن نمیشد کنترلش کرد
توهم که همکاری نمیکنی واسه مسواک زدن
شکلات و اینام که گیرت بیاد رو هوا میزنی
منم که اصلا دوست نداشتم تا هفت سالگی دندونات سیاه بشه مجبور شدم ببرمت دکتر
آقای دکترم گفت باید بیاد تا بیشتر نشده براش درست کنم
خلاصه دیروز 6 صبح با بابا حسام بردیمت و دندونای خرابتو درست کردن
تاشب خیلی بیحال بودیو اذیت کردی و غر زدی
ولی خداروشکر امروز ازصبح هیچ مشکلی نداشتی
عمه آرزو برات یه کیف خوشگل پر خوراکی خریده بود
زنمو ندا هم یه خرگوش قشنگ برات خرید
من و بابا حسامم باربی و کمد برات خریدیم
خیلی ذوق کادوهاتو کردیو خوشحال شدی
هم کادوهات هم دندونات مبارک عشق بی همتای من
اینم عکس آیلین جونم وقتی از دکتر برگشتیم و بیحال بود
اینم عکسای امروز که دیگه حالت خوب شده و با کادوهات سرگرمی
انشالله که همیشه سالم وسرحال باشی زندگی من...